ظریف و خوش خط و خال

 

مرد وقتی از خواب پا شد ، یک مار ظریف دراز کنارش دید ، وحشت زده از تخت پرید بیرون ، سپس مار را از پنجره پرت کرد کف خیابان  

چند دقیقه بعد ، پلیس ها او را به جرم قتل همسرش دستگیر کردند 

 

  

پی نوشت : بعضی وقتها آدم چشمش رو باز می کنه و می بینه تمام عمر با یه موجود وحشتناک زندگی می کرده ، خنده دار نیست ، نه؟

امتحان سخت الهی

آیت الله برای ختم خطبه اش گفت : اگر به فکر آبرویتان هستید کاری را بکنید که رضای خداست 

مردم صلوات فرستادند ، آیت الله از منبر آمد پایین رفت سر جانمازش 

موذن اذان را گفت ، آیت الله آمد بلند شود که اقامه را بخواند که ناگهان باد کوچکی از شکمش خارج شد 

وامانده و حیران ، یک نگاه به آسمان کرد یک نگاه به جمعیت پنج شش هزار نفری پشت سرش 

 

پی نوشت: به نظر شما آیت الله آبروش رو انتخاب می کنه یا رضای خدا؟ به نظر من بستگی به ظرفیت مردم منطقه داره